
قصه ی غم انگیز نه! غصّه ی دلگیریست؛
به خورشید غزل خوان نگاه می کنم و
می خوانم
ناز آفتابگردان را...
نمی پوشانم
دستان سرد تماشا و
با تمام توان دستان گرم نفس ها را می فشارم
می نشینم
به التماس دریای غروبی رنگ و
می بوسم
مروارید طلوعی رنگ را...
می بویم
باغچه ی نمناک و
در آغوش می گیرم
غنچه گل سرخ را...
می بینم
اشک باران را و
قد می کشم زیر سایه برگ نجیب
مرا ببخش
تقصیر من نیست
می خواهم ببینم،
امّا
امان از دست این
دنیای بی ذوق!
این نظر توسط مهري در تاریخ 1392/1/26/1 و 11:25 دقیقه ارسال شده است | |||
[Comment_Gavator] |
سلام زهرا جان خوبي![]() |
این نظر توسط مهري در تاریخ 1392/1/20/2 و 12:19 دقیقه ارسال شده است | |||
[Comment_Gavator] |
سلام زهرا جان خوبي پاسخ:سلام مهری جان خوبی |
این نظر توسط pukerjojo در تاریخ 1392/1/18/0 و 14:17 دقیقه ارسال شده است | |||
[Comment_Gavator] |
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
این نظر توسط مجيـــــد در تاریخ 1392/1/3/6 و 13:15 دقیقه ارسال شده است | |||
[Comment_Gavator] |
سلام ممنون از حضورت سال خوبي داشته باشي.....![]() |